پرسان
ثبت نام
راهنما
دانلود اپلیکیشن
نگارش نهم -
بازگشت
setayesh
نگارش نهم
.
سلام دوستان انشا درمورد زیر باران که بتوان تصور و صحنه سازی کرد بگید لطفا از گوگل نباشه تاج میدم
جواب ها
엣나 🙃
نگارش نهم
در یک روز بارانی، آسمان به رنگ خاکستری درآمده بود و قطرات باران به آرامی بر روی زمین میافتادند. در این روز، سارا، دختر نوجوانی که عاشق طبیعت و باران بود، تصمیم گرفت به پارک نزدیک خانهاش برود. او چترش را برداشت و با شوق و ذوق به سمت پارک راهی شد. هنگامی که به پارک رسید، بوی تازگی و طراوت زمین خیس او را سرشار از انرژی کرد. سارا چترش را باز کرد و زیر آن شروع به قدم زدن کرد. قطرات باران بر روی چترش میخوردند و صدای آرامشبخش آنها در فضا پیچیده بود. او به درختان سبز و شاداب نگاه میکرد که برگهایشان در اثر باران درخشانتر شده بودند. ناگهان سارا متوجه پسربچهای شد که در گوشهای از پارک، بدون چتر، مشغول بازی بود. او با خوشحالی در زیر باران میدوید و از هر قطره باران لذت میبرد. سارا به او نزدیک شد و گفت: 'چرا چتر نداری؟' پسربچه با لبخندی پاسخ داد: 'من عاشق بارانم! دوست دارم احساس کنم که قطرات باران روی صورتم میخورند!' سارا تحت تأثیر این حرف قرار گرفت و تصمیم گرفت که کمی از دنیای خود را فراموش کند. او چترش را بست و به همراه پسربچه زیر باران شروع به دویدن کرد. آنها با هم خندیدند، پریدند و در لجنهای کنار پارک غرق شدند. ساعتی گذشت و آنها خسته و شاداب بر روی چمنها نشسته بودند. باران کمکم بند آمد و آفتاب از میان ابرها بیرون آمد. سارا و پسربچه با هم به آسمان نگاه کردند و رنگینکمان زیبایی را دیدند که در افق ظاهر شده بود. سارا با خوشحالی گفت: 'این بهترین روز بارانی زندگیام بود!' و پسربچه با سر تایید کرد. آنها فهمیدند که گاهی اوقات باید از روزهای بارانی استفاده کرد و زیباییهای آن را دید. آن روز سارا یاد گرفت که زندگی همیشه نمیتواند طبق برنامهریزی پیش برود، اما هر لحظهای میتواند پر از شادی و زیبایی باشد، اگر فقط کمی جسارت داشته باشیم.
سوالات مشابه
لیست سوالات مشابه